جوک توپ سری 6
نوشته شده توسط : مرتضی

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺰﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﺑﮕﻮﯾﻢ ...

ﺑﺰﺭﮒ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩ ،
ﻭ ﺷﺨﺺ ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ، ﻭﻟﯽ

ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﺮﺩ 
ﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺷﻨﯿﺪ

ﺷﺮﻣﻨﺪﺗﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ..

 

مامانم بابامو صدا زد که در شیشه سس رو باز کنه
پدرم بعد از کلی کلنجار نتونست ...

منم خیلی راحت درش رو باز کردم 
و گفتم :اینم کاری داشت؟؟

پدرم لبخندی زد و گفت:
یادته وقتی بچه بودی من در شیشه رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه؟

بدجوری بغض گلمو گرفت..

سلامتی همه باباها

 

 

 

 

برادرزاده ام دوم دبیرستانه ، اومده بهم میگه :
عمو جون حواسم نبود ، سره جلسه امتحان ، بالای ورقه به جای نام و نام خانوادگی، یوزر نیم پسووردمو نوشتم ، 
به نظرت الان چیکار باید کنم؟؟؟؟

.
.
.
والا ما همسن اون بودیم، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم.
این نهایت خلاقیت و هوش ما بود 

 

 



:: موضوعات مرتبط: جوک های توپ , ,
:: برچسب‌ها: جوک توپ سری 6 ,
:: بازدید از این مطلب : 1023
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 دی 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 188 صفحه بعد